انقلاب ما

وظیفه نسل پرنشاط و جوان دانشجو؛ تداوم و تکامل خط مستقیم انقلاب است

انقلاب ما

وظیفه نسل پرنشاط و جوان دانشجو؛ تداوم و تکامل خط مستقیم انقلاب است

انقلاب ما

قرار بر این شد تا نوشته های دوستانتون در هیئت عاشقان اهل بیت (علیه السلام) به صورت مکتوب در این وبلاگ قرار بگیره تاهممون هرز چند گاهی سری بزنیم به این نوشته ها و تکرار بشه گفته های گذشته و یادمون بیاد که چی قرار گذاشته بودیم با خودمون وقتی این نوشته ها رو میشنیدیم.

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

نویسنده : علی متین فر

امام علی علیه‏ السلام: قُم عَن مَجلِسِکَ لِاَبیکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ اِن کُنتَ اَمیراً؛

به احترام پدر و معلمت از جای برخیز هرچند فرمان روا باشی.

«مستدرک الوسائل، ج 5، ص 203»

اولین مهری است که پای درس هیچ استادی نمی نشینم و پا به هیچ کلاس درسی نمی گذارم، آن هم بعد از 16 سال درس، از نوشتن آب- بابا گرفته تا محاسبه تعداد سینی های یک برج تقطیر به روش پانچون ساواریت!

از اینکه می بینم بچه مدرسه ای ها با آن لباس فرم های عجیب ولی دوست داشتنی باز هم پیاده و سواره به طرف مدرسه می روند به حالشان غبطه می خورم.

من که نفهمیدم، ولی یکی به گوششان برساند که قدر دوران شیرین تحصیل رو -خصوصاً در مدرسه- بدانند.

بهانه نوشتنم فرارسیدن مهرماه و بازگشایی مدارس بود. کاغذ و جوهر زیاد حیف و میل کردم تا بتونم در این مورد چیزی بنویسم.

داشتم از دغدغه های فرهنگی پدر و مادرها برای ثبت نام فرزندشان در مدرسه جدید چیزی می نوشتم که دیدم راه برون رفت از این مهلکه را بلد نیستم؛ پس خط زدم اش.

داشتم در مورد نبود و کمبود مدارس نمونه مردمی می نوشتم که دیدم گوش شنوا کم است؛ پس خط زدم اش.

داشتم از هزینه های بالای ثبت نام در مدارس شکوه می کردم که دیدم راه حل جایگزینی برای آن ندارم؛ پس خط زدم اش.

و در آخر من ماندم و دفتری خط خطی شده و زمانی تلف شده!

ناگهان یاد آنهایی افتادم که سر کلاس درس، ما را می خنداندند،گاهی می گریاندند، کمی می ترساندند و صد البته زندگی را به ما می فهماندند. معلم های دوست داشتنی من در این 16 سال تحصیل، حالا دیگر در موهایشان سفید را با سیاه قاطی می بینی و یا دیگر تار سیاهی نمی بینی، بعضی زیر چشمانشان گود افتاده و آن دستانی که گچ را تندتند بر تخته سیاه می جنباند، چون منارجنبان به لرزه افتاده است. حافظه های پرقدرتشان اگر یاری کند، شاید ما را بشناسند، شایدم نه...!

در این چند سال دیگر کمتر معلمانم را می بینم، شاید سالی دوبار، یکی از آنها را. یادم می آید معلم کلاس پنجممان را که می گفت: برای یک معلم سخت است که ببیند شاگرد از کنار او رد شود و سر برگرداند. – اعتنایی نکند-

دلم عجیب هوایِ نوایِ زیبایِ برپایِ مبصر را در کلاس کرده تا به احترام معلم از جا بلند شوم و هم صدا با بچه های کلاس صلواتی نثار ورودش کنم.

معلمان عزیزم در مهد، آمادگی، دبستان، (مرحوم) راهنمایی، دبیرستان و اساتید دانشگاهم! به رسم ادب و بندگی هرجا بعد از هر زمانی دیدمتان خم می شوم و دست گچیتان را می بوسم حتی اگر نشناسـیدم؛ بدانـــید "علی" به یادتان هست و خاطراتتان را مرور می کند.

این ماه مهر، اولین مهرِ دوری من از کلاس درس و معلم و استاد است. خوب است این "اولین مهر" به یاد همه معلمان مرحوممان که روزها و ماه ها پای آموزش ما سوختند، فشارشان بالا و پایین شد، قندشان اوج گرفت، قلبشان درد گرفت و سرانجام جان سپردند، بجای حضور در کلاس، پای مزارشان زانوی ادب بر زمین زده و بر قبرشان بوسه ای بزنیم، شاید اینگونه کمی ادای دین کرده باشیم.

مرحوم"علی اصغر حکمت شعار” معلم متواضع کلاس چهارمم، مرحوم "محمد اردشیری” معلم خوش اخلاق اجتماعی دبیرستانم و مرحوم دکتر "حسین هدایتی" استاد نجیب ریاضی دانشگاهم الساعه روحتان شاد!

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«تواضعوا لمن تعلمونه العلم وتواضعوالمن طلبتم منه العلم;در برابر کسی که به او دانش می آموزید (شاگرد) و کسی که از او دانش می- جویید (معلم) فروتن باشید.»                                                               کافی، ج 1، ص 36

  • انقلاب ما... / گام اول خودسازی

نویسنده : رضا علوی

ایران، لبنان و سوریه سه ضلع مقاومت اسلامی است که دشمنی غرب و کشور های به اصطلاح اسلامی حاشیه خلیج فارس به آن مشروعیتی بخشیده است و اثبات می نماید صراط قدم گذاشته در آن صراط نور است. انشا ...

به راستی چه شده است که غرب ، صهیونیست و دوَل عربی اینگونه منافع خود را در نابودی این مقاومت دیده اند.

چه شده است که کشور هایی که خود را مدافع مظلومین جهان! می دانستند و اسلام را خشونت طلب و مانع آزادی ، حال اینگونه با کمک اعراب خشونت طلب حاشیه خلیج فارس به جان کشور سوریه افتاده اند.

چه شده است  که دستگاه تبلیغاتی غرب که محوریت ماموریت خود را اسلام ستیزی تعریف نموده ،حال خود را حامی مسلمانان مظلوم معترض به رژیم بشار اسد می داند!؟

پاسخ به این سوالات را می توان در چند جمله خلاصه نمود.

محوریت ماموریت دستگاه های تبلیغاتی غرب، در تقابل با اسلام خلاصه می گردد ، اسلام ستیزی، اساسی بر خوراک فرهنگی افکار عمومی جهان در دستگاه های مختلف غربیست و تمام تلاش خود را برای ایجاد این تفکر به کار بسته اند.

تعریف دشمنی غرب علیه اسلام را باید باز خوانی نمود و سوالی اساس پیش آمده در این بازخوانی این است کهغر ب با کدام اسلام در ستیز است؟ تعریف غرب از اسلام خشن و متحجر چیست؟ و یا بهتر بگوییم کیست؟

غرب تهدید منافع خود را در اسلام تکفیری ، وهابی و یا اسلام خنثی فردی نمی داند و چه بسا منافع خود را در این نوع اسلام آمریکایی در یک کلام، تعریف می نماید. ستیز آنها با اسلام نابیست که مطالبه و صیانت از حقوق مسلمین جهان و مظلومین عالم را وظیفه شرعی خود ، و در کنار اجرا به وظایف فردی ، خود را مسئول در قبال اجتماع و مردم می داند.

آنها به منظور ضربه زدن ونابودی این نوع اسلام، که می توان امام خمینی (ره) را روشن کننده راه آن پس از سال ها انحراف و ظلمت دانست، فرو ننشستند و توانستند با تعاریف هنرمندانه ، تفکرات تند تکفیری ها و وهابیت را با شیعه گره بزنند و شیعیان را تندرو، خشن و متحجر، و در مقابل تکفیری ها را مسلمین مظلوم در نگاه جوامع جهانی معرفی نمایند

حال آنکه حمایت ها و پشتیبانی های آنها از تکفیری ها ، وهابیون و آل سعود نشان دهنده ی تفکرات پست و دشمن طلبانه آنها در قبال شیعیان و همفکران آنهاست.

آزادیخواهان جهان!(غرب و همفکران آن) با ایجاد فضایی امن برای دستگاه های تبلیغی اعراب تکفیری، موقیعتی آماده نمودند تا اسلامی با تفکر تحجرگرا ، به راحتی ترویج گردد و در این سو با دشمن تراشی های متعدد کشورهای غربی و اعراب تکفیری تنها شبکه های تلویزیونی مروج اسلام ناب را به مرز نابودی بکشاندند .

و در آخر بنظر می رسد دگر تحمل مقاومت و روشنگری های اسلام ناب، که از کشور های مسلمان هم پیمان جمهوری اسلامی ایران متساعد می گردد را ندارند و تلاش خود را به کار گرفته اند تا به خیال خام خود مقاومت را به زانو در آورند و اسلام ناب را به نابودی خود نزدیک نماییند .

نمی دانند این بی خردان عالم ! که اسلام زنده است و زنده خواهد ماند و نابودی از آن آنهاست. انشا ا...

 

به نام خداوند بخشنده مهربان

هنگامی که یاری و پیروزی خدا فرا رسید

و ببیبنی مردم گروه گروه وارد دین می شوند

پروردگارت را تسبیح و حمد کن و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه پذیر است

  • انقلاب ما... / گام اول خودسازی

گرد آوری : سعید حاجی پور

بخشی از کتاب شبهای موصل / خاطرات اسیر آزاد شده محمد حسین منصف

راه دیگر کسب خبر، از تنها رادیو اردوگاه بود که به شدت محافظت می شد و بچه ها آن را از عراقی ها کش رفته بودند. در کل اردوگاه پنج یا شش نفر می دانستند رادیو کجاست و در دست کیست. دلیلش هم این بود اگر افراد بیشتری اطلاع پیدا می کردند، امکان داشت یکی دستگیر شود و نتواند در زیر شکنجه طاقت بیاورد و رادیو لو برود. اگر رادیو را در اردوگاه پیدا می کردند با دارنده ی آن مثل یک قاتل رفتار کرده و تمامی اسرا را تنبیه می کردند. تهیه ی خبر از رادیو ایران، بی واسطه بود و دیگر تحلیل نمی خواست. من مدت ها بعد فهمیدم رادیویی هست.

خبرهای کاملی می رسید که در سایر منابع خبری نمی دیدم، اما نمی دانستم این اخبار از کجا می رسد. رازداری بچه ها عالی بود. میکاییل فرج پور ـ بچه قائمشهر ـ از دوستان نزدیک من و از مسئولین شورای اردوگاه بود، این را می دانست، اما حتی به من هم که جزء کادر خبری اردوگاه بودم، نگفته بود. این رادیو تا آخر اسارت دست بچه ها ماند. بدنه اش را جدا کرده و تنها مغز رادیو را نگه داشته، مخفی می کردند. میکاییل و دوستانی که قضیه رادیو اردوگاه را می دانستند، هفته ای یکبار آن هم به مدت 20 تا 30 دقیقه، در موقعیت خاصی در داخل آسایشگاه، گوشه ای را قرق می کردند و بدون اینکه کسی بداند، یکی از آنان کنار دیوار و زیر پتو به اخبار رادیو ایران گوش می داد. بچه های اطراف هم فکر می کردند آن ها دارند مطالبی می نویسند یا مشغول دعا و مناجات هستند.

خود میکاییل بعدها به من گفته بود؛ ما زیر پتو صدا را خیلی کم می کردیم و گوش مان را نزدیک بلندگوی رادیو می بردیم. خودکار هم در دست مان بود و خبر ها را می نوشتیم. دلیل اینکه هفته ای یکبار به اخبار رادیو ایران گوش می کردیم به دو جهت بود؛ اول اینکه احتمال لو رفتن رادیو کمتر باشد. اگر هر روز گوش می دادیم بچه ها را حساس کرده و کنجکاوی بقیه را بر می انگیختیم. دومین مسئله ای که باعث می شد رادیو را هفته ای یکبار، آن هم به مدت کم استفاده کنیم، منبع قدرت این رادیو، یعنی باطری قلمی بود. اوایل در رابطه با تهیه باطری خیلی مشکل داشتیم.

بعد از مدتی برای تأمین دائمی باطری، حیله ای به کار بردیم. به بهانه ی اینکه صبح، زودتر و منظم تر از خواب بیدار و آماده آمار شویم، از عراقی ها درخواست کردیم به هر آسایشگاه یک ساعت دیواری بدهند تا ما بتوانیم نظم و انضباط نظامی را بیشتر رعایت کنیم.

عراقی ها عشق می کردند وقتی ما چنین صحبت هایی را در مورد نظم پیش می کشیدیم و به نظر آنها در مورد رعایت نظم توجه می کردیم. حیله ی ما کارگر افتاد و پس از چند روز به همه ی آسایشگاه ها یک ساعت دیواری دادند. هر وقت باطری رادیو تمام می شد، باطری کهنه را با باطری نو ساعت های دیواری عوض می کردیم. از آن به بعد در هنگام عملیات ها دقایق بیشتری از رادیو ایران برای تهیه ی خبر استفاده می شد.

  • انقلاب ما... / گام اول خودسازی

 نویسنده: علی تقی پور

حق این بود که درباره دهه کرامت و منزلت علی بن موسی الرضا (ع) با مطالعه بنویسم و با موضوع، از این بابت که مقام کعبه ما ایرانیان را دارد، در گذر از کتاب و مجلات و فکرم چیزی پُر و بجا نیافتم و دلم گفت و نوشتم :

گذرم در هفته قبل به مشهد بود شهری که این روزها میزبان میلیون ها مسافر است؛ دهه ای نزدیک را در پیش دارد، آیا می تواند جوابگوی نیازهای مسافران باشد، آیا عاشق الرضایی که از 2000 کیلومتر آنطرف تر (و شاید هم بیشتر) به خراسان و مشهد آمده است می تواند آسوده خاطر به زیارت رود؟!

بگذریم ... !

3 سالی گذشته بود از آخرین دیدارم، رفتنم بهانه حال خرابم را داشت، شاید خلوت کردن با کسی که دوستش داشتم بهبودم می داد، اولین روز قصد کردم قبل از اذان مغرب وارد حرم شوم، اما از ساعت ها قبل حرم پر می شد! حتی تا ورودی بسط ها، ناچار بودم برای زیارت زمانم را تغییر دهم، ساعت 2 بامداد وقت خوبی بود تا اذان صبح، رفتم اما همان حالت غروب را داشت... شاید از من هم عاشق تر وجود داشت! تنها لذتم از آن شب رفتن ها نقاره زنی های طلوع آفتاب بود در شب هایی که ماه کاملشان 2 تا بود برایم ... دل سیر زیارت نکردم این چند روز؛ همین.

بگذریم... !

مشهدم اینجا نبود! اجاره شبی 200 هزار تومن (جایی با وضعیتی تقریبا مطلوب) برای یک اتاق 12 متری، کرایه های بی قانون وسایل نقلیه عمومی - انگار حرم، تنها کشور جهان بود که در آن خدمات، پولی نبود- و مهمتر از آن هم وضعیت تجار اطراف حرم که معاششان از رضا (ع) است، اما در جوارش معصیت می کنند و در حقّ مسلمانی که برای زیارت آمده است کم فروشی و بد فروشی، تا مردمی را ...

بگذریم...!

مشهد شاید برای مشهدی ها عادی باشد، شاید مردگانی که از صحن آزادی وارد می شوند ... بگذریم از همه این ها ...

مشهد برای ما مهم است. دریابید این شهر را حداقل در این دهه  (درست رفتار     کنید با میهمانان این حضرت) لطفاً !

عاشق که نمی تواند مُعطّل شما باشد! 

  • انقلاب ما... / گام اول خودسازی