انقلاب ما

وظیفه نسل پرنشاط و جوان دانشجو؛ تداوم و تکامل خط مستقیم انقلاب است

انقلاب ما

وظیفه نسل پرنشاط و جوان دانشجو؛ تداوم و تکامل خط مستقیم انقلاب است

انقلاب ما

قرار بر این شد تا نوشته های دوستانتون در هیئت عاشقان اهل بیت (علیه السلام) به صورت مکتوب در این وبلاگ قرار بگیره تاهممون هرز چند گاهی سری بزنیم به این نوشته ها و تکرار بشه گفته های گذشته و یادمون بیاد که چی قرار گذاشته بودیم با خودمون وقتی این نوشته ها رو میشنیدیم.

گرد آوری : سعید حاجی پور

بخشی از کتاب شبهای موصل / خاطرات اسیر آزاد شده محمد حسین منصف

راه دیگر کسب خبر، از تنها رادیو اردوگاه بود که به شدت محافظت می شد و بچه ها آن را از عراقی ها کش رفته بودند. در کل اردوگاه پنج یا شش نفر می دانستند رادیو کجاست و در دست کیست. دلیلش هم این بود اگر افراد بیشتری اطلاع پیدا می کردند، امکان داشت یکی دستگیر شود و نتواند در زیر شکنجه طاقت بیاورد و رادیو لو برود. اگر رادیو را در اردوگاه پیدا می کردند با دارنده ی آن مثل یک قاتل رفتار کرده و تمامی اسرا را تنبیه می کردند. تهیه ی خبر از رادیو ایران، بی واسطه بود و دیگر تحلیل نمی خواست. من مدت ها بعد فهمیدم رادیویی هست.

خبرهای کاملی می رسید که در سایر منابع خبری نمی دیدم، اما نمی دانستم این اخبار از کجا می رسد. رازداری بچه ها عالی بود. میکاییل فرج پور ـ بچه قائمشهر ـ از دوستان نزدیک من و از مسئولین شورای اردوگاه بود، این را می دانست، اما حتی به من هم که جزء کادر خبری اردوگاه بودم، نگفته بود. این رادیو تا آخر اسارت دست بچه ها ماند. بدنه اش را جدا کرده و تنها مغز رادیو را نگه داشته، مخفی می کردند. میکاییل و دوستانی که قضیه رادیو اردوگاه را می دانستند، هفته ای یکبار آن هم به مدت 20 تا 30 دقیقه، در موقعیت خاصی در داخل آسایشگاه، گوشه ای را قرق می کردند و بدون اینکه کسی بداند، یکی از آنان کنار دیوار و زیر پتو به اخبار رادیو ایران گوش می داد. بچه های اطراف هم فکر می کردند آن ها دارند مطالبی می نویسند یا مشغول دعا و مناجات هستند.

خود میکاییل بعدها به من گفته بود؛ ما زیر پتو صدا را خیلی کم می کردیم و گوش مان را نزدیک بلندگوی رادیو می بردیم. خودکار هم در دست مان بود و خبر ها را می نوشتیم. دلیل اینکه هفته ای یکبار به اخبار رادیو ایران گوش می کردیم به دو جهت بود؛ اول اینکه احتمال لو رفتن رادیو کمتر باشد. اگر هر روز گوش می دادیم بچه ها را حساس کرده و کنجکاوی بقیه را بر می انگیختیم. دومین مسئله ای که باعث می شد رادیو را هفته ای یکبار، آن هم به مدت کم استفاده کنیم، منبع قدرت این رادیو، یعنی باطری قلمی بود. اوایل در رابطه با تهیه باطری خیلی مشکل داشتیم.

بعد از مدتی برای تأمین دائمی باطری، حیله ای به کار بردیم. به بهانه ی اینکه صبح، زودتر و منظم تر از خواب بیدار و آماده آمار شویم، از عراقی ها درخواست کردیم به هر آسایشگاه یک ساعت دیواری بدهند تا ما بتوانیم نظم و انضباط نظامی را بیشتر رعایت کنیم.

عراقی ها عشق می کردند وقتی ما چنین صحبت هایی را در مورد نظم پیش می کشیدیم و به نظر آنها در مورد رعایت نظم توجه می کردیم. حیله ی ما کارگر افتاد و پس از چند روز به همه ی آسایشگاه ها یک ساعت دیواری دادند. هر وقت باطری رادیو تمام می شد، باطری کهنه را با باطری نو ساعت های دیواری عوض می کردیم. از آن به بعد در هنگام عملیات ها دقایق بیشتری از رادیو ایران برای تهیه ی خبر استفاده می شد.

  • انقلاب ما... / گام اول خودسازی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی