انقلاب ما

وظیفه نسل پرنشاط و جوان دانشجو؛ تداوم و تکامل خط مستقیم انقلاب است

انقلاب ما

وظیفه نسل پرنشاط و جوان دانشجو؛ تداوم و تکامل خط مستقیم انقلاب است

انقلاب ما

قرار بر این شد تا نوشته های دوستانتون در هیئت عاشقان اهل بیت (علیه السلام) به صورت مکتوب در این وبلاگ قرار بگیره تاهممون هرز چند گاهی سری بزنیم به این نوشته ها و تکرار بشه گفته های گذشته و یادمون بیاد که چی قرار گذاشته بودیم با خودمون وقتی این نوشته ها رو میشنیدیم.

۱۱ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

این که در روایت هست کسی که گریه بکند یا بگریاند [یا] خودش را به گریه بزند، این جزایش بهشت است، برای این است که حتماً آن [شخص] که یک حال حزن به خودش می دهد و صورت گریه دار به خودش می دهد، این نهضت را دارد حفظ می کند. ملتِ ما را این مجالس حفظ کرده ... ( صحیفه نور، جلد 10، 30/07/58 )

  • بلاگ سینمایی آینه جادو

نویسنده: علی متین فر

لابد خودتان می دانید که امام حسین(ع) چگونه از مکه به سمت کوفه حرکت کرد و چطور به کربلا تغییر مسیر داد. روضه خوانها، روضه "حُــر" و "زهیر" را بارها گفته اند اما اینجا من روضه نمی خوانم، بلکه می خواهم قیاس کنم دو تاریخ را؛ عاشورا را و آینده ای که هم اکنون در حال وقوع است...

از پیامبر منقول است که مَثَل حسین(ع) مَثَل کشتی نجات است، کشتی حسین(ع) که از قضا سریعترین و ایمن ترین کشتی نجات بشریت نام گرفته است، در طول مسیر بیابانی و خشک مکه تا کربلا به روی رمل ها و شن زارها حرکت می کرد و در اسکله هایی موقتاً پهلو می گرفت.

افراد متعددی در این لنــگرگاه ها برحسب آن فراخوان ناخدا حسین(ع) در مکه و یا با اطلاع یافتن از قیام ایشان- وارد کشتی می شدند و دوشادوش عباس بن علی(ع) و علی اکبر(ع) پارو می زدند.

تا اینکه آن اتفاق، امتحان سخت، در توقف گاه "ثعلبیه" پدیدار شد آن گاه که دو پیک از جانب کوفه خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را برای امام آوردند، همان جا بود که، جمعیتی که هدف قیام امام و حرکت این کشتی بزرگ را تنها "تشکیل حکومت" پنداشته بودند و برای خود در خیالشان متاع دنیا خرید و فروش می کردند، قید نجات را زدند و فلنگ را بستند، خود را از عرشه کشتی حسین بن علی(ع) پرت کردند و به روی خاک و خــار دنیا افتادند.

اگرچه در آغاز راه هم کسانی بودند که هدف قیام امام را تنها "تن به کشتن دادن" و یا به عبارتی فقط "شهادت" دانسته و از همان ابتدا حاضر به همراهی این کاروان نشدند، حال آنکه امام برای انجام یک واجب سفر می کرد و آن واجب، "بازگرداندن قطار دین جدش به ریل اصلی اش" بود که تنها به دو چیز منتهی می شد: یا برقراری حکومت اسلامی یا شهادت در راه خدا.

از آن سو در توقفی دیگر، فردی به این کاروان پیوست که غیبت تمام آن جاماندگان و منصرفین را کفایت می کرد، زهیر بن قین عثمانی مذهب در "خزیمیّه" پا به کشتی نجات گذاشت و حسینی شد.

چه بسا درمنازل بعدی به واسطه امتحانات دیگری،کسانی رفته رفته عذر آوردند و دیگرانی اندک اندک به این کاروان ملحق شدند، اما آنچه در تاریخ مسلّم است نه تنها یک امتحان شفاهی که یک اتمام حجت عملی از سوی حجت خدا با اهالی کشتی بود که آن، شب عاشورا در لنگرگاه آخر و در کنار خیمه آن کشتی ران اتفاق افتاد. امتحان دشواریست؛ بعد از آنکه امام ماجرای روز واقعه را شرح داد، بیعتش را برداشت، شمع را خاموش کرد و گفت تاریکی غنیمت است.

هر که "اهل" بود، ماند و "نا اهل ها" شبانه نزد زن و فرزند و خانه و دکانشان برگشتند. آنهایی که برق دنیا در تاریکی آن شب، برایشان از نور حسین(ع) پرجلوه تر بود! 

"نااهل" واژه دوری نیست؛ علی رغم اینکه با تمام وجودم دوست دارم در آن روز می بودم و همپای حبیب بن مظاهر می جنگیدم، ولی وقتی آن شب را تجسم می کنم خود را بازنده می بینم... شاید من هم بر می گشتم... منِ نااهــل!

اهالی کشتی پیروز شدند و به یمن آن پیروزی ، کشتی شان توانست عرض و طول این تاریخ عریض و طویل را درنوردد و امروز در اسکله قرن 21 اُم، به ما برسد!

از آن روز که خوانده ام در آخرالزمان، مؤمنان و معتقدان نیز اَلَک می شوند و مانند طلا آزمایش و جز اندکی باقی نمی مانند[1] ، مدام در نظرم، آن شب تاریک و آن 72تن یار طلایی مجسم می شود؛ یعنی کداممان در کدام منزل پیاده و کداممان سوار می شود و سوار می ماند؟

اکنون، کشتی همان کشتی سال61 هجری، هدف همان نجات و ناخدای آن، مهدی (عج)، جزای مصائب کربلاست.



[1] کسانـى که مى گوینــد ما ایمان آورده ایم آیا گمان مى کنند به حال خودشان واگذارده مىشوند و امتحان نمى شونــد؟ بله امتـحان مى شونــد آن هـم چـه امتـحانـى*   سوره عنکبوت آیه 2

  • بلاگ سینمایی آینه جادو

گرد آورنده: حجت الاسلام و المسلمین رضا حیدریان
1- عزاداری مستحب مؤکَّد ( تأکید شده ی در روایات اهل بیت (علیهم- السلام) ) است ولی حفظ حقوق دیگران واجب است و آزار و اذیت ایشان حـــرام. بنابراین باید طوری عزاداری کرد که حقوق کسی ضایع نشــود.

(همه ی مراجع بزرگوار تقلید)

2- هر عمل واجبی مقدّم بر مستحب است، از این رو ترکِ نمــاز و فوت شدنِ آن به بهانه ی شرکت در عزاداری امام حسین (علیه السلام) جایز نیست، شایسته است مراسم عزاداری را که فضیلت زیادی هم دارد و مستحب مؤکّد است در ساعاتی برگزار کنند که مزاحم نماز و به طور کلّی، واجبات نباشد.

(همه ی مراجع بزرگوار تقلید)

3- هر نوع عزاداری که موجب شود ضرر قابل توجهی به بدن برسد یا وَهنِ دین و مذهب باشد یا باعث ترویج خرافات گردد، حرام است؛ بنابراین قمه زنی که در عرف و فرهنگ جامعه ی اسلامی از مظاهر حزن و اندوه شمرده نمی شود و هیچ سابقه ای در عصر ائمه اطهار (علیهم السلام) و زمان های بعد از آن ندارد، بلکه دشمنان اسلام در نتیجه ی این کار، اسلام را دین خرافه و خشونت معرفی می کنند، قطعاً حرام است.

(همه ی مراجع بزرگوار تقلید)

  • بلاگ سینمایی آینه جادو

نویسنده: سعید حاجی پور

مُحَــرَّم؛ کلمه ای است که با شنیـدن آن به یاد لبـاس مشـکی و هیئــت و دسته های عزاداری و غذا های خوشمزه می افتیم.

دستگاه اباعبدا... آن قدر عظیم است که هر کس را در این محرم با خود همراه سازد. از بچه مذهبی ها و بچه هیئتی هایی که در طول سال مشتری دائم هیئت هستند تا آنها که فقط محرم ها سر و کله شان در تکایا و مساجد پیدا می شود. همه جور آدمی را در عزاداری می بینیم.کمتر کسی است که این جسارت را داشته باشد در دهه اول محرم، دم از شادی و خوشحالی بزند، حتی آنها که در طول سال با صداهای زیاد سیستم ماشین هایشان، مردم را ناراحت می- کنند، یارای مقابله با این دستگاه را ندارند و ذوب در این جریان میشوند و تنها کاری که ازشان بر می آید این است که بدون به هم زدن تنظیمات سیستم صوتی اتومبیل میلیونیشان، فقط سی دی آن خواننده غربی را بگیرند و سی دی مداحی این مداح که از سبک آن خواننده غربی تقلید می کند را جایگزین آن کند. این هم جای بسی شگفت است!

اگر به مد های لباس در این ایام هم نگاهی بیفکنیم استفاده از رنگ مشکی موج می زند، حتی بچه پولدارهای "های کلاس" هم سعی می کنند لباس های مارک دار مشکی بپوشند تا از غافله عاشوراییان عقب نمانند.

کمتر کسی در محرم پیدا می شود که حرف از عروسی و شادی بزند، این را می شود از شتاب بی حد و حصر مردم برای برپایی جشن های عروسی قبل از محرم فهمید. آنهایی هم که هنوز جهیزیه شان کامل نشده یا هنوز دنبال ضامن برای وام ازدواج می- گردند چاره ای جز صبر تا بعد محرم و صفر ندارند.

کمتر اتفاقی در تاریخ است که اینقدر تأثیرگذار باشد، از بچه هیئتی ها گرفته تا بچه سوسول های بالای شهر همه و همه، رنگ و بوی محرم می گیرند.

اما کمتر کسی با حسین(ع) همراه می شود تا بفهمد که به فرموده حضرت برای "امر به معروف و نهی از منکر" قیام کرد و امروز در بین همین مردم "دخالت کردن در کار دیگران"، تنها معنایی است که در پسِ این ارزش اسلامی به ذهن می آید.

و نیز کمتر کسی با زینب کبری(س) همراه می شودکه عقیله بنی- هاشم در سخت ترین شرایط، حجاب را رها نکرد...

حتی بچه هیئتـی هایی که بعد هیئـت، نـــــمازِ صبحشان را قضا می کنند هم، عاشورا و نـمازِ ظهر عاشورا را درک نکرده اند. در محرم دعا کنیم عمق عاشورا را درک کنیم.

یا حسین

  • بلاگ سینمایی آینه جادو

نویسنده: رضا علوی

آمریکا، ابهت خود را دگر ندارد  برای دولت ها و دگر رنگی ندارد حیله های او میان ملت ها -بهتر است بگوییم- عظمت ملت های مظلوم حقارت را برای شیطان بزرگ به ارمغان آورده است

سیاهه ظلم های آمریکایی به این ملت را به اختصار در زیر آورده ایم تا یادمان نرود که این دشمنی ها همچنان ادامه دارد و ملت ما نیز همچون گذشته محکم و استوار به راه خود ادامه خواهد داد انشاءا...

 

مهم ترین و بارز ترین جنایات آمریکا علیه ملت ایران:

 

-1 تحریک مخالفین جمهوری اسلامی و کمک به حرکت های تجزیه طلب و تروریستی

-2 کودتای پادگان شهید نوژه

-3 لشکر کشی و حمله به ایران در واقعه طبس و حمله به سکوی نفتی ایران در خلیج فارس

-4 ایجاد وحشت از ایران، اسلام و حکومت اسلامی (اسلام ستیزی) با ابزارهای گوناگون مانند هالیوود

-5 تصرف و حبس دارایی ها و اجناس ایران

-6 چراغ سبز به صدام برای حمله به ایران و پشتیبانی همه جانبه از آن رژیم در طول جنگ

-7 ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو دریایی وینسنس (که این واقعه منجر به شهادت قریب به 300 نفر از هموطنانمان شد) و تقدیر از فرمانده ناو وینسنس

-8 حمایت و پناه دادن به تروریستهایی که در ایران، مرد و زن و بچه و جوان را کشتند. (گروه منافقین)

-9 اهانت دائمی به ملت، دولت و رئیس جمهور ایران

-10 ایجاد نا امنی و سرازیر کردن سیل سلاح ها به منطقه خاورمیانه

-11 تهدید مستمر ملت ایران به حمله نظامی

-12 سی سال تحریم ظالمانه علیه ملت ایران

-13 حمایت از گروهک های تروریستی شرور به ویژه در نقاط مرزی ایران، عراق و پاکستان (گروه هایی چون پژاک، جندا... و...)

-14 اعلام حمایت رسمی از هرگونه فتنه و اغتشاشات در سال های 78، 82 و 88

-15 ترور دانشمندان هسته ای در ایران با همکاری موساد

-16 تهاجم فرهنگی و جنگ نرم علیه ملت ایران

و بسیار موارد دیگر که به علت کمبود جا نتوانستیم به آن بپردازیم...

 

  • بلاگ سینمایی آینه جادو

نویسنده: علی متین فر

*بهار نزدیک بود. باغ پیدا بود. تا چشم کار می کرد نهال بود و نهال. پیرمرد باغبان و فرزندانش مشغول سم پاشی درختچه هایشان بودند بلکه با مرگ شته ها و حشرات جانی دوباره بگیرند و ثمری بدهند.

*آفتاب که نور را می بُرد دیگر پیرمرد وا رفته بود، فرزندانش هم از فرط خستگی کار را نیمه تمام رها کردند. خستگی که امان همه را برید چند ردیف از نهال ها جاماندند. بچه ها می گفتند:"حالا چند درخت سم نخورند چه می شود مگر؟!

*نسیم که می وزید بوی سم همه جا پیچیده بود ولی اثری بر آن چند نهال نداشت؛ نهال های جامانده فراموش شدند.

*خورشید بارها آمد و رفت.

هجمه شته ها به طرف نهالستان پیرمرد بیشتر از باغات همسایه شده بود.حالا تعداد درختچه های بیمار نسبت به نهال های سالم بیشتر و بیشتر به نظر می رسید، به طوری که با رسیدن زمستان و هنگام برداشت نوبریِ نهال ها، مال پیرمرد از همه سبک تر و فاسدتر بود.

*بیچاره پیرمرد! تمام تلاشش را به باد رفته می دید. یاد آن روز افتاد که خستگی کلافه اش کرده بود و به حرف فرزندان خود- بدون لحظه ای تأمل -عمل کرد. یادش نبود که حشرات موذی برمی گردند، یادش نبود که نهال های سم پاشی نشده درختچه های سالم را نیز گرفتار می کند.

*در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود دو دستش را روی سر گرفت و به نهال سالمی محکم تکیه داد..از ضربه، میوه سالمی کنار پیرمرد بر زمین افتاد. باغبان با دیدن آن امیدوارانه از جا بلند شد، اشک ها را با آستین خاکی اش پاک کرد. با خود می گفت:" هنوز بعضی از نهال هایم سالم ماندند...". ارّه، قیچی، بیل و کود و سم را گرفت، آرام و پیوسته نهالستان را هرس و آبیاری و باغبانی کرد.

* عجب رنگ و بویی دارد این باغ؟! این اعتراف همه ی کسانی بود که سال و سالها بعد از کنار باغ او می گذشتند.

باد که با شدت شلاق می زد، میوه ها از درخت سبز و تنومندی به روی خاک افتادند و غلطیدند و غلطیدند تا در کنار قبر پیرمرد آرام گرفتند. در زیر آن درخت، اشکی در کار نبود، باران می بارید...!

پ.ن: نوجوانان ما نهال های مایند، امروز اگر در برابر هجمه های فرهنگی بی امان دشمن واکسینه نشوند و فراموششان کنیم، فردا باغ ما بی ثمر و بدگهر خواهد بود. نوجوانان و جوانان بد ندارند، همه خوب اند به شرطی که به وقتش و درست سم پاشی شده باشند. کنون فصل، فصلِ سم پاشیــست!

  • بلاگ سینمایی آینه جادو

نویسنده: رویشی ها


این روز ها در شهرمان بابل، در بحبوحه فضای مسموم جامعه، رویداد های فرهنگی زیبایی رخ داده که وظیفه خودمان دانستیم تا به معرفی و تقدیر از عوامل آن بپردازیم و حسرتی در دل داریم که نتوانستیم به دلیل فاصله یک ماهه چاپ این نشریه تک برگی، پیش از اتمام برخی از این رویدادها آن را با شما مردم بزرگوار در میان بگذاریم.

رویداد اول:

در هفته دفاع مقدس جوانانی از این شهر کمر همت بستند و تمام توان خود برای ادای دین به جوانان سال های نه چندان دور این مملکت بکار بردند. کارهایی که از دل برآمد و لاجرم بر دل نشست. جوانان موسسه راه شهید امسال همچون سال های گذشته رویداد مهم را رقم زدند و با برگزاری یادمان شهدا در گلزار شهدا، یاد آن مردان بی ادعا را به ما یادآور شدند. اجرتان با شهدا و خدا قوت ...

رویداد دوم:

رویداد دوم روز های هفته دفاع مقدس برگزاری نمایشگاه سربند های فراموش شده می باشد که به همت کانون فرهنگی مذهبی زلال در خیابان شهید مدرس برگزار شد.

جوانان مومن در کانون زلال نیز همچون سال های اخیر زیبایی یاد و خاطر شهدا را با زیبایی هنرمندانه خود گره زدند و نمایشگاهی از ایمان، معرفت، شجاعت و اخلاص را به نمایش در آوردند.

آرزو می کنیم این حرکت فرهنگی مورد قبول افتد و ادامه دار باشد. خدا قوت ...

رویداد سـوم:

مراسم تجلیل و بزرگداشت عــالم فرزانه و پارسا حاج شیخ محمدجواد مُحامدی در آستان پیرعــلم به همّت مومنین آن مکان مقدس برگزار شد که باید به این حرکت هوشمندانه و خداپسندانه آفرین گفت و البته خدا قوت ...

رویداد چهارم:

چهارمین رویداد که قرار است انشا ا...  همچون 8 سال اخیر در مصلی جمعه شهرمان به وقوع بپیوندد، نمایشگاه استانی قرآن کریم است که به همت مرکز دارالقرآن امام حسن مجتبی (ع) از تاریخ 27 مهر لغایت 3 آبان برگزار می گردد.

"صحیفه سبز"، نامی است که بر این رویداد گمارده اند. 8 سال است میزبانی نمایشگاه قرآن استان مازندران در دستان جوانان این مرکز به عنایت پروردگار نهاده شده و امید است با حضور دلگرم کننده مردم، شکر این نعمت را بجا آورده و بهتر از هر سال شاهد این رویداد بزرگ فرهنگی در شهرمان باشیم.

و ما هم بنا بر وظیفه خود از این عزیزان پیشاپیش تقدیر و تشکر کرده و دعا می کنیم که انشا ا...  قرآن شفیع ما و شما عزیزان در سرای آخرت باشد، خدا قوت ... 

 

  • بلاگ سینمایی آینه جادو

نویسنده: سعید حاجی پور


بسم ا...

همیشه فکر می کردم چطور می شود انسان ها برای یکدیگر کاری کنند؟! همیشه موقع خواندن فاتحه برای اموات، ته دلم می گفتم آخر به من چه ربطی دارد برای آنها طلب مغفرت کنم؟ اصلا نمی دانم آدم خوبی بود، نبود؟!  همین طور که بسم ا... دوم را می گفتم و سوره توحید را شروع می کردم، در دلم این سخن می گذشت که نهایت امر این است که فردا روزی که من هم مهمان یکی از این قبور شدم، یک نفر غریبه ای پیدا می شود و برای من فاتحه ای می خواند و طلب مغفرت می کند و این به آن در.

گاهی اوقات آنقدر خودخواه و مغرور می شویم که حاضر نیستیم برای یکدیگر طلب مغفرت کنیم، گاهی وقت ها آدم ها انگار می خواهند از رقبای بهشت خود کم کنند یا با فرستادن دیگران به جهنم خود را به بهشت برسانند. با معرفتـی می گفت:« قطار آخرت که راه افتاد، مقصد نهایی خدا بود، ولی همه در ایستگاه بهشت پیاده شدند».

حالا شما فرض کنید در این اوضاع و احوال یکی بیاید و با شما باشد. یعنی قول بدهد که با شما باشد، آن هم نه فقط در دنیا، بلکه در روز جزا و دیار عقبی. تصورش برای من هم خیلی سخت بود. کمی که بیشتر و موشکافانه تر نظر کردم فهمیدم نه خیر، قضیه جدی تر از این حرف هاست. متن صیغه عقد اخوت را بخوانید:

در راه خدا برادرت شدم، و در راه خدا دوست با صفایت گشتم، و در راه خدا با تو دست دادم، و با خدا و فرشتگان و کتابهایش و رسولان و پیامبرانش و امامان معصوم(درود بر آنان)عهد کردم، بر اینکه اگر از اهل بهشت و شفاعت بودم و به من اجازه داده شد که وارد بهشت شوم، به بهشت وارد نشوم مگر اینکه تو هم با من باشى. آنگاه برادر مؤمن بگوید: پذیرفتم. سپس بگوید: همه حقوق برادرى را از تو ساقط کردم، به جز شفاعت و دعا و زیارت!

خیلی عجیب است! قرار است با هم بروند به بهشت، دو نفر با هم عهد کنند که اگر یکی بهشتی شد وارد بهشت نشود مگر دیگری هم همراه آن باشد، مغزم سوت کشید وقتی اولین بار این مطلب را خواندم. در آن دنیا که پدر، فرزند و فرزند، پدر و مادر نمی شناسد منتظر بمانیم و به بهشت نرویم؟! وای که چقدر سخت است انسان سرنوشتش را با کسی گره بزند. و چقدر زیباست که بشنوی،  رسول خدا (ص) بین اصحابش عقد اخوت بست. از میان آنان چهار نفر باقى ماندند: رسول خدا (ص)، ابوبکر، عمر و على (ع). آن‏گاه بین ابوبکر و عمر عقد اخوت بست و سپس بین خود و على (ع)، و خطاب به على (ع) فرمود:« تو برادر من و من برادر تو خواهم بود ... ».

حال شما فکر کنید که در این دنیا اگر با یک نفر عقد اخوت بستید چه کار هایی باید در حق او بکنید که او هم بهشتی شود و همین طور او باید در حق شما بکند!

کمی فکر کردم و به اطراف نگریستم که حاضرم با چه کسی عقد اخوت ببندم؟ و آیا اصلا کسی هست؟

و چقدر خوب می شد آنقدر خوب بودم که ناگهان کسی می آمد به من می گفت "آقا شما برادر من میشی؟"

نکته:

1-     یکی از اعمال مستحبی در روز عید غدیر برقراری عقد اخوت میان مومنین است.

2-     عقد اخوت میان دو مرد و یا میان دو زن می تواند برقرار شود.

۰۵
آبان

نویسنده: علی متین فر


امام بر بلندی کوه، دستش را مانند مسکینی که غذا می طلبد رو به آسمان دراز کرد؛

در این حال، خداوند در قلم تجلی کرد و امام قلم را از روی صخره برداشت و به روی تخته ی آبیِ آسمان، خطوطی را ترسیم می کرد:

رسمِ انسان بود! سر را با چه دقتی می کشید، اعضا و جوارح را چه طرحی می زد. چه چرخش قلمی!

منافذی را با دقت ترسیم می کرد که فکر این ظرافت به مخیله بشر هم خطور نمی کرد.

از عصب بینایی تا روزنه های ورود صدا به گوشش  

یا از دنـده ها، مفاصـل و غـضروف های رویـَـــــــش

از پوست، گوشت و مویش، از هر شریان و جریانی و یا اسرار پیشانی!

از تقلای تکه گوشتی به نام زبان، تا محلّ رویش هر دندان و یا حتی پرده های منسوخ دوران نوزادی انسان!

قلم را که از آسمان جدا نمود، تصویر کامل انسانی زیبا نمایان شد، باز هم خداوند تجلی می کرد.

امام برای این همه زیبایی و حکمت و نعمت، حمد خدا گفت و بارها فرمود:

از دست و زبان که برآید                       کز عهده شکرت به در آید

ناگهان، با حالتی مغموم، نقاش قلم را به روی زمین انداخت، آهی کشید و مانند ابر بهاری به پهنای صورت اشک ریخت.

گویا صفحه ی ظاهر ترسیم شده انسان، پیش چشمش ورقی خورده بود و باطن آن انسان خوش سیما و خوش تراش، هویدا شده بود. باطنی که امام را می گریاند!

زانوان امام عجب رمقی داشت که هنوز ایستاده و پابرجا مانده بود وقتی با آن شدت برای انسانِ مصوّرش گریه می کرد...اگـرچه چندی بعد دیگر آن رمق هم در کنار جنازه فرزندش از زانوان گریخت!

باد که دستور وزیدن گرفته بود، صدای ناله امام را به گوش همه می رساند که گریه می کرد برای انسان؛

برای جهل عظیمش و بخاطر لطف پروردگار به او

برای کردار زشتش و بخاطر مهربانی کردگار به او

برای دوری اش و بخاطر نزدیکی آفریدگار به او[1]

و برای فقر و گستاخی و غرور و آن همه «لات»هایی که هنوز نشکسته اند و «عزّی»هایی که هنوز در زندگی بشر پابرجـایند و البته به خاطر نگاه کریمانه حضرت حق به انسان.

اشک های امام که خاکِ زیرِ پایِ مبارکش را گِل کرد، آنگاه بود که با صدای بلند از آن تصویرگر بزرگ به خاطر همه بدی های بشریت عذر خواست و برای او آن قدر دعا کرد و آن قدر انابه نمود تا آن ورق برگشت و آن صورت زیبای انسان بار دیگر نمایان شد!

خدا که تجلی می کرد در باد، در قلم، در انسان، در اعضا و جوارح و شریان، در برگ های درختان، دل امام آرام می شد.

اصلا دلش برای همیشه آرام بود، چرا که «تجلی خداوند» را در «همه چیز» می دید، در «همه چیز». از غیب سخن نمی گویم، او خودش با دستانی کشیده و چشمانی اشک بار و صدایی بلند از فراز کوه فریاد می زد:

  «اِلهی عَلِمتُ بِاختلافِ الاثارِ و تَنَقُّلاتِ الأطوارِ اَنَّ مُرادَکَ مِنّی اَن تَتَعَّرَفَ اِلَیَّ فی کُلِّ شَیءٍ حَتّی لا اَجهَلَکَ فی شَیء »

پروردگارا من از اختلاف تأثرات و گوناگون شدن تحولات جهان بر من، دانستم غرض تو از آفرینشم آن است که تو خود را در "هر چیــزی" به من بشناسانی!  

و این «همه چیز» گمشده انسان بود. کلــــیدی بود که زندگی او را متحول می کرد و به سوی آن یگانه جهت می داد.

با غروب آفتاب دیگر مفاتیح دل امام بسته شده بود، و او آماده سفری بی بازگشت به سوی نینوا می شد، زیرا خداوند در غروب آفتاب برای او تجلّی کرده بود.

و حسین(ع) نیز جلوه ای شد پرتشعشع از تجلی پروردگار!

و حسین(ع) رمز عرفه شد.

 

 

 



[1]  الهی! ما الطفک بی مع عظیم جهلی و ما ارحمک بی مع قبیح فعلی الهی ما اقربک منی و ابعدنی عنک... (دعای عرفه)

گردآوری و تنظیم: حجت الاسلام و المسلمین رضا حیدریان


سؤال: محاسن مرد (ریش) از نظر کوتاهی و بلندی باید چقدر باشد؟


- آیت ا... خامنه ای (مد ظله): حدّ معینی ندارد، بلکه معیار این است که عرفاً بر آن، نام مَحاسن صدق کند و بلند بودن آن بیشتر از قبضه دست کراهت دارد.

-آیت ا... مکارم شیرازی(حفظه ا...): همین مقدار که پوست صورت را بپوشاند و بگویند فلان کس محاسن دارد کافی است و در بعضی روایات از بلندیِ بیش از یک مشت نهی شده است.

-آیت ا... فاضل لنکرانی (ره): در حدّ اعتدال باید باشد، به اندازه ای که صدق کند محاسن دارد و محاسن خود را نتراشیده است کافیست و زیاد هم بلند باشد خوب نیست.

- آیت ا... سیستانی (حفظه ا...): به مقداری که عرفاً گفته شود ریش گذاشته است.

-آیت ا... تبریزی (ره): بنابر احتیاط واجب باید چانه و اطراف آن را نتراشد و از ته نزند به طوری که صدق کند محاسن دارد، وا...العالِم

تبصره: مراجع بزرگوار، تراشیدن محاسن را بنابر احتیاط، حرام دانسته و برخی احتیاط را در ترک این عمل می دانند، تا جایی که آثار فسق را بر آن بار می کنند و می فرمایند شهادت ایشان (نسبت به کسی یا چیزی) مورد قبول واقع نمی شود.