انقلاب ما

وظیفه نسل پرنشاط و جوان دانشجو؛ تداوم و تکامل خط مستقیم انقلاب است

انقلاب ما

وظیفه نسل پرنشاط و جوان دانشجو؛ تداوم و تکامل خط مستقیم انقلاب است

انقلاب ما

قرار بر این شد تا نوشته های دوستانتون در هیئت عاشقان اهل بیت (علیه السلام) به صورت مکتوب در این وبلاگ قرار بگیره تاهممون هرز چند گاهی سری بزنیم به این نوشته ها و تکرار بشه گفته های گذشته و یادمون بیاد که چی قرار گذاشته بودیم با خودمون وقتی این نوشته ها رو میشنیدیم.

۵ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

گردآورنده: حجه الاسلام و المسلمین رضا حیدریان


سوال: معمولاً در برخی مسابقات ورزشی، شرط بندی هایی صورت می گیرد؛ مثلاً اینکه اگر شما برنده شدید، یک وعده غذا می دهم، حکم شرط بندی در مسابقات یا کارتِ بازی کودکان، مالک شدنِ کارتِ طرفِ مقابل در فرض برنده شدن، و یا بازیِ با شرط بوسیله آلات غیرقمـار، چه حکمی دارد؟

آیت ا... خامنه ای(مدظله): شرط بندی در موارد مذکور الزام آور و واجبُ الوفاء نیست و اجبار بر عمل به شرط، حرام است.

آیت ا... صافی گلپایگانی(حفظه ا...): جایز نیست.

آیت ا... سیستانی(حفظه ا...): شرط بندی اثری ندارد و تکلیفی نمی آورد.

آیت ا... مکارم شیرازی(حفظه ا...): جایز نیست.

مرحوم آیت ا... فاضل  لنکرانی(ره): شرط بندی به طور کلی حرام است، هر چه باشد.

مرحوم آیت ا... تبریزی (ره): شرط بندی جایز نیست ولی جایزه دادن از طرف کسی که در مسابقه شرکت نداشته از مالِ خودش به برنده مسابقه مانعی ندارد. 

باسمه تعالی

 

وقتی عمودِ[1] 253 را رد کرده بودیم، دیگر واقعاً توانی برای حرکت نداشتم، آرزو می‌کردم بچه‌هایی که همراه بیرق، تقریباً صد متر جلوتر از ما حرکت می‌کردند، لحظه‌ای برای استراحت درنگ کنند تا با نوشیدن یک استکان چای عربی، توان دوباره‌ای برای راه رفتن بیابم.

در همین حال ناگهان مرد میان‌سال عربی را دیدم، خودم را به او رساندم، برای اینکه بتوانم با او صحبت کنم کمی خم شدم، چون هر دو پایش معلول بود و در حالت نشسته با دست‌هایش راه می‌رفت، بعد از سلام و احوال‌پرسی از او به عربی پرسیدم: « اهل کجایی؟ » و او در حالی که نفس نفس زنان خود را به جلو می‌کشید جواب داد: «اهل شهر دیوانیه هستم» من در حالی‌که بغض تمام گلویم را گرفته بود از او سوالاتی می‌پرسیدم و او همان‌طور که کشان کشان خود را به جلو می‌کشید، بریده بریده به همه‌ی آنها پاسخ می‌داد. در پایان گفتگویم با او، از سختی‌های راه پرسیدم و اینکه چه عاملی او را به این راه دشوار کشانده است، لحظه‌ای از حرکت باز ایستاد و به صورتم خیره شد، از عمق نگاه خسته‌اش می‌شد به صداقت لهجه‌اش که از یک ایمان راسخ حکایت داشت، پی برد، با همان حالت گفت: « عشق حسین »

به راستی که اربعین میعادگاه است. باید حداقل یکبار در این میعادگاه بزرگ حضور بیابی تا معنای ایمان را درک کنی و مصداق ایمان را متجلی (علامات المومن خمس و منهم زیارت الاربعین) باور کنید اگر فرصت حضور در این میعادگاه را بیابید، به راحتی متوجه می‌شوید که چرا باید تنها به زائرین اربعین گفت «مومن»، اصلا ایمان یعنی چه؟

 

ایمان، یعنی خوشحالی عمیق پیرزنی که تمام هستی‌اش را که چند دانه خرمای آغشته به ارده است، روی یک سینی گذاشته و خود را با ویلچر به میعاد‌گاه پیاده‌روی اربعین رسانده است و با تمام ظرفیتِ الفاظ، به تو التماس می‌کند که از خرمای او برداری و میل کنی؛ و زمانی که تو دست خود را دراز می‌کنی ودانه‌ای از خرمای نه چندان تازه‌ی او را بر‌می‌داری، از عمق وجود خوشحال می‌شود و تو می‌بینی که زیر لب می‌گوید «الحمدلله» و با گوشه‌ی چادر عربی‌اش اشکش را پاک می‌کند.

ایمان، یعنی‌ لبخندهای مُهنّد، آن جوان اهل بصره که دانشجوی کامپیوتر در بغداد است، و وقتی از او می‌پرسی: مگر الان ایام امتحاناتت نیست؟ نگاهی عاقل اندر سفیه به تو می‌اندازد و می‌گوید: امتحان اصلی ما حسین(ع) است. و باز لبخند ‌می‌زند.

ایمان، یعنی قدم‌های آهسته آن پیرمرد نجفی که می‌گفت این بارِ نهمی است که این مسیر را آمده است ولی این بار چون عمل قلب باز انجام داده است، دکتر او را از آمدن منع کرده است، به همین دلیل دو تا از خواهر زاده‌هایش با یک کوله‌پشتی پر از قرص و دارو همراهش آمده‌اند، و بعد با حالتی که درست متوجه نمی‌شوی خنده است یا گریه، می‌گوید: ولی توی این سه روز پیاده‌روی حتی یک قرص هم مصرف نکرده‌ام.

 

ایمان یعنی باور عمیق  به خدا و اولیای او. و کجا بهتر از اربعین می‌توانی خدا را احساس کنی و عظمت کشتی نجات او (حسین) را درک کنی؟ و البته زیارت اربعین به معنی واقعی کلمه از مصادیق «یُدرک و لایُوصف» است یعنی ‌درک می‌کنیم ولی نمی‌توانیم برای دیگران توصیفش کنیم؛ باید خودت باشی و عمق معنی ایمان را درک کنی و وقتی اولین بار توفیق حضور در زیارت اربعین را یافتی، احساس می‌کنی که تازه همه چیز شروع شده است و این تو هستی که باید دوباره آغاز شوی . . .

برگرفته از سایت رجانیوز

به همراه تغییرات

 



1. در مسیر بیش از 85 کیلومتری حرم امیرالمومنین(ع) تا حرم اباالفضل العباس(ع) هر 50 متر تیرک چراغی وجود دارد که بر روی آن شماره‌ای نصب شده است که تعداد کل آنها 1452  عدد می‌باشد.

 نویسنده: رضا علوی


راستش را بخواهی می خواهم با هم نوعان خودم سخن بگویم ، و شما ، بله شما : لطف کن و این مطلب را نخوان

 

سلامی به سردی زمستان ،سلام به شما دوست عزیز که از جنس من ای ، تو هم دانشجویی! در راه کسب علم و دانش.

دانشجو سلام حالت چطور است دوست من ، خوبی ، خوشی ، رو به رشدی ؟

جداً! تو رو به روشدی؟

خوشا به حالت که رشد می کنی در این دانشگاه ، خوشابه حالت که به بطالت نمی گذرد ایامت، خوشابه حالت که در پی  یافتن هم کفو1 خود در سرای پردیس دانشگاه نمی چرخی ، تا سرت کیج رود از این همه خودنمایی ها،خوشا به حالت که کلاس های خشک و بی روح سرزمین علم، تو را سرد و بی روح نمی کند، خوش به حالت دوست من.

من که مهندس این مملکتم ( البته پس از آمدن نمره درس 2 واحدی معرفی استادم) نمی دانم باید چه کنم تا آیندگان در باره ی من آنگونه که من سخن می گویم درباره گذشتگان، سخن نگویند و به نیکی یاد کنند از من دانشجو!

تاریخ علم آموزی در فرهنگ  من روشن است و تاریخ آن نشان می دهد که برتری ازآن ما بود در گذشته ای نه چندان دور.

روزی خواندم که ((پیِر روسو)) 2 می گفت : در قرن چهارم و پنجم که، حکومت اسلامی در جنوب اروپا- یعنی در اسپانیی امروز- تشکیل شده بود، تاجری می خواست پسر خودش را در دانشگاهی بگذارد تا تحصیل کند ; با استادی مشورت کرد. استاد گفت: اگر می خواهی پسر تو چهار عمل اصلی را خوب یاد بگیرد، همه ی این دانشگاه هایی که در فرانسه و در منطقه میانی اروپاست ، جوابش را می دهند;  اما اگر می خواهی بالاتر از چهار عمل اصلی چیزی یاد بگیرد، باید به دانشگاه های اسلامی در آندلس بروی.

الان هم همان است

اگر الان می خواهی بیشتر از چهار عمل اصلی را یاد بگیری باید به آندلس بروی ، با این تفاوت که علوم من وتو را به نام خود مصادره  و رنگ و بوی  دینی آن را پاک نموده اند اروپاییان قرن بیستم و از طرفی، چهار عمل اصلی خود را برای ما فرستاده اند تا من و تو نکند که از دنیا عقب بمانیم!

بله ما را از یک صادر کننده ی بزرگ علمی تبدیل نمودند به وارد کننده ای حقیر که باید بدهیم حق مسلم خود را تا امکانات علمی از آنها طلب کنیم در این آب گل آلود جهان، و آنها چه خوب می دانند ماهی گیری در آب گلالود را.

و داد می زنند : ایرانی مگر چه می داند، او مگر می تواند،  دگر باید از او قطع امید کرد. حرف را کوچک می کنند در نزد او و خود را غول هایی دست نیافتنی در عرصه علم و صنعت و هنر معرفی میکنند  و این حرف ها را به زبان مادری من، به من و تو (یا بهتر است بگوییم با من و تو3 )القا میکنند .

ولی نباید از انصاف هم بگذزیم که آنها استادند، استادند در جنگ، از نوع نرم آن . نر م نرمک می آیند و می برند و جای خالی آن را هم پر می کنند، و من و تو نمی فهمیم

خلاصه ای از داستان آندلس را چندین بار خواندم و هر بار شباهت رفتار آنها را با زمان حال فهمیدم و همین سبب شد ،با تو دوست دانشجوی خود قرار بگذارم تا در شماره بعد هم در خصوص آندلس این قطب علمی اسلامی جهان در اروپا سخن بگویم.

این مطلب ادامه دارد...

 

1- کُفو : نظیر ، مانند = کنایه ای به یافتن دوستانی از نوع غیر هم جنس

2- نام یکی از اندیشمندان گذشته

3- من و تو : کنایه ای از شبکه های فارسی زبان غربی

نویسنده: علی متین فر


در احوالات شب یلدای ما ایرانـیها آورده اند که قدیم الایام وقتی شب یلدا فرا می رسید کوچکترهای فامیل با اشتیاق دور بزرگترهـاشان گعده می کردند، کسی قرآن و دیوان را می آورد و بزرگتر خاندان، قرآنی دلنشین تلاوت می کرد و بعد، از حافظ می خواند و سایرین شعر ناب می نوشیدند.

تا گلویی تازه کنند، چای داغ در سینی می آمد و تا دلی خنک کنند، هندوانه ی شیرین در حوض غلطان، قاچ شتری می خورد!

بساطِ انارِ سرخِ دانه شده و زالزالک و آجیل هم روی سفره ی میان اتاق فراهم بود.

ریش سفید خانواده، کوچکترها را نصیحت به برادری و اتحاد و مهربانی با یکدیگر می کرد؛ از قضا چون جمعیت هر خانواده کمتر از 6 نفر نبود(!) فضای صمیمی و شلوغ شب یلدایشان، شیرینی دوچندانی داشت!

حساب مَحرم و نامحرم را همه می داشتند، کوچکترها با سوره قرآن یا شعری که یا گرفته بودند شیرین زبانی می کردند و از بزرگترها جایزه می گرفتند! خلاصه، تا پاسی از شب، گل می گفتند و گل می شنفتند.

اینها بود که آن "یک دقیقه" اضافی شب یلدا را قدر "چند ساعت" طول می داد. یک دقیقه شیرین تر از قند.

از احوالات شب های یلدای دهه 80 و 90 خورشیدی همین بس که کوچکترها به زحمت و با رودربایستی خود را به خانه بزرگترشان می رسانند -اگر برسانند-.

دور هم عده کمی نشسته اند چون دیگر خبری از آن خانواده های پرجمعیت نیست! شهین یکی یکدانه لوسش را نیاورده، امین عَزَب مانده و مهین فرنــگ است و با سگ خانگی اش - که از قضا یازده توله به دنیا آورده- اوقات می گذراند.

انار دیگر کالایی لوکس است، کسی دل خریدن و دانه کردنش را ندارد! زالزالک ها آفت زده اند. آن ظرف و آن میوه های خوش رنگ و براق اش، مصنوعـــیست. امروزه ذائقه جوانترها روی پاستیل و تمرهندی و چیپس فلفلی می چرخد با ماست سِرسـِـم زده!

دیگر کسی گل نمی گوید، گل نمی شنود. همه دور تا دور اتاق با موبایلشان وَر می روند. حتی دیگر کسی حال ورق زدن کتاب را هم ندارد؛ کافیست "آیکون حافظ" را روی گوشی همراه، یک بار لمس کنی، آن گاه است که حافظ ظاهر می شود و پَته ات را روی آب می ریزد! چه بسا پیامکی بیاید و "حافظ" هم فراموش شود و در آن فضای ساکت، از رد و بدل کردن پیامک همهمه ای ایجاد شود.

اگر حال خوشی داشته باشد بزرگتر خانواده و گوشی شنوا باشد آن دور و بر، نصیحتی هم می کند! دفتر حساب مَحرم و نامحرم ورق ورق شده و ورق هایش قاطی پاطی! تک بچه فسقلی، حرفهای چیزدار می زند و بزرگترش از خجالت با ابرو بالا را اشاره می کند!

هنوز "حیاتی" در قاب تلویزیون ظاهر نشده که همه هوای خانه و تخت خواب به سرشان می زند.

با این اوصاف، آینده شب نشینی سنتی یلدا، دو حالت بیشتر ندارد: یا شب نشینی وجود نخواهد داشت و یا به مراسمی تبدیل خواهد شد که کمتر شباهتی به اصل قصه صله رحم- دارد! امیدوارم فرداها، شب "یلدا"یشان شب "بلوا"یشان نباشد.

پی نوشت: شب یلدای امسال که رنگ و بوی اربعین اباعبدا...(ع) به خود گرفته، بیاییم از خدا توفیق خرج اون یک دقیقه اضافی از شب یلدا رو در راه امام حسین(ع) بخواهیم! یک دقیقه نوکری اضافه!

به نام خدا

« انقلاب اسلامی همچو "رویش" گُلی است

که تا جهانی را گلستان نسازد به کمال خویش نمی رسد »

نشریه تک‌برگی "رویش" با هدف نشر معارف و مبانی اسلام و انقلاب اسلامی چندیست که به عنوان خوراک فرهنگی توسط چند تن از اعضای «هیئت عاشقان اهل‌بیت(ع) شهرستان بابل» منتشر گشته و در اماکن مذهبی و فرهنگی نظیر مصلی جمعه، مساجد، دانشگاهها و... توزیع می شود.

از آنجا که کار فرهنگی پایبند مرزها و حصارها نیست، بر آن شدیم که این نشریه‌ی تک‌برگی را جهت استفاده‌ی سایر فعالین فرهنگی در اقصی نقاط این استان و این کشور در فضای مجازی نیز منتشر نموده تا رسالت خویش را تکمیل کرده باشیم.

قابل ذکر است این نشریه، رایگان بوده و طبق روال 15 ام هر ماه منتشر خواهد شد، انشاءالله.

همچنین شما مجاز به قرار دادن لوگوی سازمان، مؤسسه، هیئت و هر مکانی که اقدام به نشر این تک برگ می کنند به روی نشریه می باشید.

پیشاپیش از حمایت و همکاری شما در نشر این نشریه فرهنگی سپاسگزاریم.

با سپاس - رویشی‌ها




نشریه رویش شماره ششم
حجم: 9 مگابایت
توضیحات: خرداد 1393؛ با لوگو

صفحه 1-4

صفحه 2-3