نویسنده: رضا علوی
راستش را بخواهی می خواهم با هم نوعان خودم سخن بگویم ، و
شما ، بله شما : لطف کن و این مطلب را نخوان
سلامی به سردی زمستان ،سلام به شما دوست عزیز که از جنس من
ای ، تو هم دانشجویی! در راه کسب علم و دانش.
دانشجو سلام حالت چطور است دوست من ، خوبی ، خوشی ، رو به
رشدی ؟
جداً! تو رو به روشدی؟
خوشا به حالت که رشد می کنی در این دانشگاه ، خوشابه حالت
که به بطالت نمی گذرد ایامت، خوشابه حالت که در پی یافتن هم کفو1 خود در سرای پردیس
دانشگاه نمی چرخی ، تا سرت کیج رود از این همه خودنمایی ها،خوشا به حالت که کلاس
های خشک و بی روح سرزمین علم، تو را سرد و بی روح نمی کند، خوش به حالت دوست من.
من که مهندس این مملکتم ( البته پس از آمدن نمره درس 2
واحدی معرفی استادم) نمی دانم باید چه کنم تا آیندگان در باره ی من آنگونه که من
سخن می گویم درباره گذشتگان، سخن نگویند و به نیکی یاد کنند از من دانشجو!
تاریخ علم آموزی در فرهنگ من روشن است و تاریخ آن نشان می دهد که برتری
ازآن ما بود در گذشته ای نه چندان دور.
روزی خواندم که ((پیِر روسو)) 2 می گفت : در قرن
چهارم و پنجم که، حکومت اسلامی در جنوب اروپا- یعنی در اسپانیی امروز- تشکیل شده
بود، تاجری می خواست پسر خودش را در دانشگاهی بگذارد تا تحصیل کند ;
با استادی مشورت کرد. استاد گفت: اگر می خواهی پسر تو چهار عمل اصلی را خوب یاد
بگیرد، همه ی این دانشگاه هایی که در فرانسه و در منطقه میانی اروپاست ، جوابش را
می دهند; اما اگر می خواهی بالاتر از چهار عمل اصلی چیزی
یاد بگیرد، باید به دانشگاه های اسلامی در آندلس بروی.
الان هم همان است
اگر الان می خواهی بیشتر از چهار عمل اصلی را یاد بگیری
باید به آندلس بروی ، با این تفاوت که علوم من وتو را به نام خود مصادره و رنگ و بوی دینی آن را پاک نموده اند اروپاییان قرن بیستم و
از طرفی، چهار عمل اصلی خود را برای ما فرستاده اند تا من و تو نکند که از دنیا
عقب بمانیم!
بله ما را از یک صادر کننده ی بزرگ علمی تبدیل نمودند به
وارد کننده ای حقیر که باید بدهیم حق مسلم خود را تا امکانات علمی از آنها طلب
کنیم در این آب گل آلود جهان، و آنها چه خوب می دانند ماهی گیری در آب گلالود را.
و داد می زنند : ایرانی مگر چه می داند، او مگر می تواند، دگر باید از او قطع امید کرد. حرف را کوچک می
کنند در نزد او و خود را غول هایی دست نیافتنی در عرصه علم و صنعت و هنر معرفی
میکنند و این حرف ها را به زبان مادری من،
به من و تو (یا بهتر است بگوییم با من و تو3 )القا میکنند .
ولی نباید از انصاف هم بگذزیم که آنها استادند، استادند در
جنگ، از نوع نرم آن . نر م نرمک می آیند و می برند و جای خالی آن را هم پر می کنند،
و من و تو نمی فهمیم
خلاصه ای از داستان آندلس را چندین بار خواندم و هر بار
شباهت رفتار آنها را با زمان حال فهمیدم و همین سبب شد ،با تو دوست دانشجوی خود
قرار بگذارم تا در شماره بعد هم در خصوص آندلس این قطب علمی اسلامی جهان در اروپا
سخن بگویم.
این مطلب ادامه دارد...
1- کُفو : نظیر ، مانند =
کنایه ای به یافتن دوستانی از نوع غیر هم جنس
2- نام یکی از اندیشمندان
گذشته
3- من و تو : کنایه ای از شبکه
های فارسی زبان غربی