نویسنده : سعید حاجی پور
داشتم فکر می کردم که چرا برخی تحمل شنیدن اشتباه خود را ندارند.
داشتم فکر می کردم که چرا "مومن آینه مومن است" را فراموش می کنیم
داشتم فکر می کردم که چرا برخی با منت گذاشتن مثال عینی "حبطت اعمالهم"
می شوند و پاداش بخشش خود را تباه می کنند.
داشتم فکر می کردم که در این ماه محرم ، از صبر زینب دم می زنیم، ولی
لحظه ای دم نمی زنیم و صبر نداریم.
داشتم فکر می کردم اگز زکات را باید قربتا الی الله پرداخت کرد، چرا برخی
در پرداخت زکات هم روابط را جایگزین ضوابط می کنند و به هرکه بخواهند
زکات می دهند و برخی را محروم می کنند.
داشتم فکر می کردم که اگر " زکات العلم نشرها" است ما همیشه و تا آخر عمر
محتاج این زکات هستیم، خواه به ما بدهند خواه ندهند.
داشتم فکر می کردم که چرا دیگر هیچ کس به هیچ کس حسن ظن ندارد و همه فقط
و فقط نیمه خالی لیوان را می بینند.
داشتم فکر می کردم که چرا گاهی فراموش می کنیم آن شش خصلت را که مومن
نباید داشته باشد" سخت گیری، بی خبری،حسادت،لجاجت،دروغگویی و تجاوز" و
گاهی چقدر سخت گیر می شویم.
داشتم فکر می کردم که به یاد سخن مولا افتادم که فرمود:"ای کمیل! هیچ
حرکت و کاری نیست، مگر اینکه در آن حرکت تو نیاز به معرفت و شناخت داری"
و چقدر شناختن انسان ها سخت و دشوار شده است.
داشتم فکر می کردم که دریافتم همه این امور شامل حال اینجانب هم می شود.