انقلاب ما

وظیفه نسل پرنشاط و جوان دانشجو؛ تداوم و تکامل خط مستقیم انقلاب است

انقلاب ما

وظیفه نسل پرنشاط و جوان دانشجو؛ تداوم و تکامل خط مستقیم انقلاب است

انقلاب ما

قرار بر این شد تا نوشته های دوستانتون در هیئت عاشقان اهل بیت (علیه السلام) به صورت مکتوب در این وبلاگ قرار بگیره تاهممون هرز چند گاهی سری بزنیم به این نوشته ها و تکرار بشه گفته های گذشته و یادمون بیاد که چی قرار گذاشته بودیم با خودمون وقتی این نوشته ها رو میشنیدیم.

۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

بسیاری از شهدا، با زبان روزه شهید شدند.

برخی از رزمندگان ، سهمیه ناهارشان را می گرفتند، اما آن را به هم رزم هایشان میدادند و خودشان روزه می گرفتند.
اولین بار که در جبهه رفتم، نزدیک شب قدر بود. شب قدر که رسید ، به اتفاق چندین تن از هم رزم هایم ، به محل برگزاری مراسم احیا رفتم.

 

از مجموع 350 نفر افراد گردان ، فقط بیست نفر آمده بودند. تعجب کردم...!
شب دوم هم همین طور بود . برایم سؤال شده بود که چرا بچه ها برای احیا نیامدند، نکند خبر نداشته باشند...؟!
از محل برگزاری احیا بیرون رفتم . پشت مقر ما صحرایی بود که شیارها و تل زیادی داشت .
به سمت صحرا حرکت کردم ، وقتی نزدیک شیارها رسیدم، دیدم در بین هر شیار، رزمنده ای رو به قبله نشسته و قرآن را روی سرش گرفته و زمزمه میکند . چون صدای مراسم احیا از بلندگو پخش میشد، بچه ها صدا را می شنیدند و در تنهایی و تاریکی حفره ها ، با خدای خود راز و نیاز میکردند.
بعدها متوجه شدم آن بیست نفر هم که برای مراسم عزاداری و احیا آمده بودند، مثل من تازه وارد بودند.

این اتفاق یک بار دیگر هم افتاد...
بین دزفول و اندیمشک، منطقه ای بود که درخت های پرتقال و اکالیپتوس زیادی داشت، ما اسمش را گذاشته بودیم جنگل . نیروهای بعثی بعد از آنکه پادگان را بمباران کرده بودند. نیروهایشان را در آن جنگل استتار کرده بودند.
آنجا دیگر تپه نداشت، اما بچه ها خودشان حفره هایی کنده بودند و داخل آن می رفتند و در تنهایی عجیبی با خدا راز و نیاز میکردند.

 نویسنده: محمدتقی علی پور


وقتی تاریخ فلسطین را از 60 و اندی سال قبل تا کنون ورق می زنیم جز خون و خشم و نبرد چیزی نخواهیم دید. تاریخ مردمی را که قرنها در دشتی سر سبز زیسته اند و اکنون با هزاران شهید و میلیونها آواره از سرزمینشان رانده شده اند، آواره شده اند به واسطه مردمانی که سالهاست آواره این سرزمین و آن سرزمینند. یهودیان طبق اسناد تاریخی، از 587 سال قبل از میلاد مسیح از اورشلیم توسط بخت النصر رانده شده اند، از این مکان به آن مکان رفتند (نه کوچ اختیاری)، مردمانی که تعالیمشان اینگونه است :

 

"اموال و املاک غیر یهود در حکم اموال بی صاحبی است که یهودیان می توانند آنها را به تصرف در آورند و خداوند برای یهودیان حق سلطنت و تصرف بر تمام موجودی و زندگانی ملت ها را داده است / تعالیم تلمود ، فصل بابا بشرا و در سفر حیکیریم ( ج3، ف 25 )"

این مردم که در طول تاریخ  خود را نژادی برتر می دانستند و می دانند و دست از جنایت بر نداشته اند پس از طرد شدن توسط آلمانـیها در جنگ جهانی دوم رو به سرزمینی آوردند که در سال 1897، تئودور هرتزل رویای آن را در سر داشت. رویایی با این مضمون: هدف صهیونیسم عبارت از ایجاد یک وطن قومی برای ملت یهودی در سرزمین فلسطین است. آری مقصد جدید یهودیان، فلسطین بود. پس از اسپانیا و پرتغال و انگلستان و فرانسه و آلمان !!

و تعالیم یهود به ما یاد آور می شود آنان چگونه انسانهایی هستند :

 

"همچنان که انسان بر حیوان برتری دارد یهودیان نیز بر سایر ساکنان زمین برتری دارند/ تعالیم تمود ، فصل بابا بشرا و در سفر سنهدرین "

اما مقاومت. احساسی که در هر جوان وطن خواه وجود دارد در جوانان فلسطینی بیدار شده است بیداری ای که کماکان ادامه دارد بیداری ای که مبارزه را در پیش داشت. آری این جوانان از دیرباز تا به امروز در راه وصول به فلسطینی آزاد، برای ساختن کشوری  پیشرفته جنگیده اند، کشوری که در آن، همه ی مردمانش، بدور از هرگونه تمایز نژادی و دینی زندگی کنند و از تمامی حقوق یک زندگی آرام برخوردار باشند.

با توجه به مطالبی که گفته شد و نیز امید به همبستگی ملت های اسلامی و این سخن قرآن کریم:

 

"و آن هنگام امر نافذ خدای تو بر این قرار گرفت که تا روز قیامت کسی را به عقوبت و عذاب سخت بر آنها بر انگیزد که پروردگار تو همانا زود کیفر کننده ستمکاران و به خلق بسیار بخشنده و مهربانست/ اعراف 167 "

می توانیم این اطمینان خاطر را داشته باشیم که وجود کنونی اسرائیل در سرزمین فلسطین و کوشش آنها برای ایجاد یک وطن و سرزمین ملی از راه زور و تجاوز موقت بوده و دوامی نخواهد داشت و صهیونیستها بالاخره بر زندگی سرگردان و آواره خود باز خواهند گشت، ان شاءا...

 

قرآن مجید

بنا بنقل مفسرین و مورخین عامه و خاصه آیات زیادی (بیش از سیصد آیه) در باره ولایت علی(ع) و فضائل و مناقب آن حضرت در قرآن کریم آمده است. به عنوان قطره ای از دریای بی کران قرآن در مورد امام علی(ع) خداوند ایشان را اینگونه وصف می کند[1]:

آیه 8 از سوره تکاثر : ثم لتسألن یومئذ عن النعیم؛ آنگاه در آنروز از نعمتها پرسیده شوند.
ابو نعیم و حاکم حسکانی بسند خود از حضرت صادق(ع) نقل کرده اند که فرمود مقصود از نعیم در این آیه ولایت امیر المؤمنین و ما اهل بیت است که از آن پرسیده خواهد شد.[2]

پیامبر اکرم (ص)

بیهقی یکی از دانشمندان نامی اهل سنّت چنین روایت نموده که پیامبر اکرم(ص) فرمود:«هر کسی دوست دارد به علم و دانش آدم(ع) بنگرد و مقام تقوا و خودنگهداری نوح(ع) را مشاهده نماید و بردباری ابراهیم(ع) را نظاره کند و به عبادت موسی(ع) پی ببرد باید به علی بن ابی طالب(علیه السلام) نظر بیندازد[3]

                                              امام علی(ع) از دیدگاه دانشمندان اهل سنت

احمد بن حنبل (پیشوای مذهب حنبلی)
او می گوید: آن همه فضیلتها که برای علی بن ابی طالب بوده و نقل شده برای هیچ یک از اصحاب رسول خدا نبوده است. [4]

محمد بن ادریس (پیشوای مذهب شافعی)

«دوستی علی سپر آتش دوزخ است؛ او امام انسانها و پریان است؛ او در حقیقت جانشین مصطفی و تقسیم کننده بهشت و دوزخ است.»[5]

ابن ابی الحدید (شارح نهج البلاغه و دانشمند معتزلی مذهب)

چه بگویم دربارۀ مردی که دشمنانش به فضایل و مناقب وی اعتراف می کنند و هرگز برای آنان مقدور نشد که مناقبش را انکار نموده و فضایلش را بپوشانند![6]

فخر رازی (دانشمند و مفسّر معروف اهل سنّت)

پس از بیان رأی امام علی در خصوص  مسأله جهر "بسم ا..." ، این عبارت قابل تأمل را نقل می کند:
هر کس در دین خود، علی بن ابی طالب را پیشوای خود قرار دهد، همانا رستگار شده است؛ زیرا پیامبر(ص) فرمود: «خداوندا! علی هرگونه باشد، حق را بر محور وجودش بچرخان[7]

نظر دانشمندان غیر مسلمان درباره امیرالمومنین(ع)

جرجی زیدان

 این نویسنده و دانشمند مسیحی عرب  می گوید: اگر بگویم مسیح از علی(ع) بالاتر است عقلم اجازه نمی دهد، و اگر بگویم علی(ع) از مسیح بالاتر است دینم اجازه نمی دهد.[8]

شبِلی شُمیّل

این دانشمند که اصالتا مسیحی بوده است و در عین حال، به عنوان یکی از پیشتازان مکتب مادی گری محسوب می شود، در باره امام علی(ع) چنین می نگارد:
"پیشوا علیّ ابن ابی طالب، بزرگِ بزرگان، یگانه نسخه ای است که نه شرق و نه غرب، نه در گذشته و نه در امروز، صورتی مطابق این نسخه ندیده است".[9]

جورج جرداق مسیحی محقق سرشناس در حوزه اسلام، نویسنده، شاعر و نمایشنامه نویس:
آری! نام علی (ع) در تاریخ اسلام انگیزه آرزوهای هر ستمدیده ای است و فریادی است که از گلوی هر مظلومی بر می خیزد تا آنجا که نام علی (ع) مرادف نهضت و اصطلاحات شده است.
از نقطه آسانی کار هیچ چیز را نمی توان یافت که در اعلامیه حقوق بشر که سازمان ملل متحد آن را انتشار داده وجود داشته و فرزند ابوطالب در قانونش آن را فرو گذار کرده باشد بلکه در قانون او چیزهائی خواهید یافت که به مراتب برتر و افزون تر است.
علی (ع) دریای مواجی است که سراسر هستی را فرا گرفته اما از قطره اشک یتیمی طوفانی می شود.

جبران خلیل جبران فیلسوف و شاعر بزرگ مسیحی لبنان می گوید:
به عقیده من پسر ابوطالب اولین قدیسی است که با روح کلی ملازم شده و با او همنشینی ها داشته است، و آهنگهای ابدیت را از روح کلی شنیده و در گوش قومی که از این گونه نغمه ها نشنیده بودند. منعکس ساخته است. هر کس از او خوشش آید بر فطرت توحید است و هر کس که با او دشمن است از انباء جاهلیت است.
پسر ابوطالب شهید راه عظمت خود شد، در حالتی از دنیا گذشت که نماز را بر زبان داشت و قلبش از شوق لقای پروردگار سرشار بوده، اعراب حقیقت مقام و موقعیت آن حضرت را نشناختند تا آن زمان که مردانی از ایران ظهور کردند که گوهر را از سنگریزه تشخیص دادند.[10]

                                         امام علی(ع) از دیدگاه بزرگترین مخالفش معاویة بن ابی سفیان (لعن ا...علیه)
روزی معاویه به وزیر و مشاورش (عمرو بن عاص) گفت: «به خدا سوگند من حتماً می‌دانم که اگر علی(ع) را بکشم، مستحق آتش دوزخ خواهم شد و چنانچه او مرا در این جنگ (صفین) بکشد، باز هم من در آتش خواهم بود! "عمرو بن عاص" پرسید: پس چرا با علی می‌جنگی؟ معاویه گفت: «پادشاهی ناز است!!»[11]



[2] غایة المرام باب 48 ـ شواهد التنزیل جلد 2 ص 368

[3] به نقل از شیخ طوسی، امالی، قم، دارالثقافه، 1416، ص 416، مجلس 14، دیلمی، ارشادالقلوب، انتشارات شریف رضی، 1412 ه.ق، ج 2، ص 363؛ علامه حلّی، شرح تجرید الاعتقاد، جامعه مدرسین قم، ص 221

[4] المراجعات، سید عبدالحسین شرف الدین، چاپ سوم، ص 218.

[5] دیوان شافعی، چاپ مصر، ص 32.

[6] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص16.

[7] تفسیر الکبیر، محمد بن عمر فخر الرازی، چاپ مصر، قاهره، 1357 ق، ج 1، ص 111.

[8] سراج ، محمد ابراهیم ، امام علی علیه السلام خورشید بی غروب ، ص 325

[9] کتاب الإمام علی، صوت العدالة الإنسانیة

[10] www.erfan.irپایگاه اطلاع رسانی حاج شیخ حسین انصاریان -

[11] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 33، ص 50.

نویسنده: علی متین فر


نمی دانم چطور شد که بعد چندین مــاه یکهو پایم باز شد به آرامگاه، اما می دانم کار کــارِ خودش بوده وگرنه در گرمای مرداد و آفتاب رمضان کو توان؟

بسم ا... گفتم و با طمأنینه و آرامش وارد شدم به جایی که نزدیک ترین نقطه اتصال عالم فنا و بقاست، انگــار روح آدم از آنجا شلیک می شود به آن دنیا.

امواتم که انگار زاغه نشین قبرستانند همین ورودی آرامگــاه آرمیده اند! بی معطلی چشم در چشمشان دوختم و مات ماندم. شاید برای شما اتفاق نیافتاده باشد اما من هر موقع نگاه به عکس میت می کنم تصور می کنم دارد به من لبخند می زند یا دارد برایم چشم گرد می کند و یا از روی تأسف سر تکـان می دهد،  خصوصا اگر طرف آشنایم باشد. آن روز پدربزرگ خدابیامرزم بهم اخم کرد و من سرم را از خجالت انداختم پایین. با این کار، نگاهم ناخودآگاه به سنگ نوشته هایش افتاد. عادت بدی هست، از قدیم هم می گفتند:" روی قبرها رو نخونین عقلتون کم میشه" امـا چه کنم؟ ترک عادت موجب مرض است.

همین طور که به آرامی گشت می زنم  به این فکر می کنم که شاید فواید این "سنگ قبرخوانی ها" خیلی بیشتر از مضراتش باشد؛

- اینکه می بینم سال عروج یکی به عالم بالا درست همون تاریخ نزول من به عالم پایین است، این حس به من الهام می شود که : "علی! خدا یکی رو از میدون کشید بیرون، جاش داره تو رو می فرسته تو زمین، نوبت توئه، مراقب خودت باش، مراقب باش گند نزنی" !

- اینکه می بینم وجب به وجب قبرستان مسلمین، همه به یک لباس، به یک سو، به یک روش خوابیده اند و منتظر، زیر پایم را نگاهی می اندازم و به خود می گویم که روزی این "حج" نیز نوبت من خواهد شد، آن هم چه حجی؟ حج خانه نه، "صـــاحب خانه" !

- اینکه به روی هر تخته سنگی می خوانم " پدر فداکار"، "مادر مهربان"، "جوان ناکام" و یا حتی "طفل شیرخواره" و یا دکتر و مهندس و حجه الاسلام و استاد و حاجی و کربلایی و مشهدی، عرصه را بر خود تنگ می بینم و می بینم که این فریادکشـان بی صدا، با ایما و اشاره به من می فهمانند تو نیز بین این همه عنوان، شاخصی داری! می گویند: اگر پیری، اینجا پیر فراوان است و اگر جوانی، جوان ناکام بیشتر از آن. می گویند: اگر بزرگی، بزرگتر از تو در بین ماست و اگر بی نام و نشانی، چه بسیارند بی نام و نشان ها!

دیگر آرام نیستم و با اضطراب قدم می زنم. تصویر رنگ پریده پیرمردی توجهم را جلب می کند. "هی! فلانی! خدا بیامرزدت مرد، کی رفتی"؟ سنگ، تاریخ انقضایش را پارسال نشان می داد. آدم صاف و ساده و متدینی بود. کرکره مغازه اش همیشه موقع اذان پایین می آمد. سری تکان می دهم و با انگشت سبابه برایش حمد و سوره ارسال می کنم؛

نگاهم را قبر کنارش می دزدد، همسایه اش عجب گبـرِ....نمی شود پشت سر میت صحبت ناروا کرد ولی خدا از سر تقصیراتش بگذرد. مانده ام این دو با این همه اختلاف چطور همسایه هم اند و شکایت نمی کنند! اینجاست که هم زیستی مسالمت آمیز در دنیای مردگان آدم را به وجد می آورد.

کمی آن طرف تر، عده ای در کمال شکوه و جلال و آرامش دوشادوش هم خفته اند. هر بیننده ای بعد از دیدن این نظم و پرچم می فهمد پا به مقبره شهدا گذاشته است. از رقص یک دست پرچم های بالای سرشان فهمیدم دارند به یاد قدیم، شعرهای دسته جمعی شان را مرور می کنند. "ای لشکر صاحب زمان! آماده باش-آماده باش".

نمی دانم ولــی الان که فکر می کنم، می گویم، شاید هم داشتند وصیت نامه هایشان را بلند بلند برایم می خواندند.... .  

دیگر تقریبا آخـر قبرستان بود، شاید هم آخر دنیا. آخر، قبرهای خالی، صاحبانشان را طلب می کردند. آفتاب به بالاترین نقطه آسمان رسیده بود و نیز به اوج تابش؛

پای گوری که مرده نداشت با زانو به خاک افتادم، داشت یأس بر من چیره می شد که صدای مؤذن در خلوت آرامگاه پیچید: ا... اکبـــــرُ ا... اکبر.

خدا را به نعمت حیات شکر گفتم و به خودم قول دادم تا هستم کاری کنم، عهدی که فقط تا درب خروجی قبرستان همراهم ماند.

  • انقلاب ما... / گام اول خودسازی

  • انقلاب ما... / گام اول خودسازی

  • انقلاب ما... / گام اول خودسازی

نام کتاب :گزیده ایی از کتاب کیمیای محبت

نویسنده :محمد ری شهری

زبان کتاب :فارسی

تعداد صفحه : ۵۲

قالب کتاب : PDF

حجم فایل : ۴۰۰ Kb

دانلود کتاب

  • انقلاب ما... / گام اول خودسازی