انقلاب ما

وظیفه نسل پرنشاط و جوان دانشجو؛ تداوم و تکامل خط مستقیم انقلاب است

انقلاب ما

وظیفه نسل پرنشاط و جوان دانشجو؛ تداوم و تکامل خط مستقیم انقلاب است

انقلاب ما

قرار بر این شد تا نوشته های دوستانتون در هیئت عاشقان اهل بیت (علیه السلام) به صورت مکتوب در این وبلاگ قرار بگیره تاهممون هرز چند گاهی سری بزنیم به این نوشته ها و تکرار بشه گفته های گذشته و یادمون بیاد که چی قرار گذاشته بودیم با خودمون وقتی این نوشته ها رو میشنیدیم.

به نام خالق هستی

برم سراغ اصل مطلب، چون ایام امتحاناته و وقت ندارم!!!!!(حتماً که راست میگم!) و بعد ممکنه دچار عذاب وجدان بشم که ای کاش یک لحظه بیشتر درس میخوندم(!)؛ ترسیدن از اینکه این دغدغه یادم بره- چون چند روز پیش به طور مستقیم باهاش مواجه شدم- باعث شد سریعاً دست به کیبورد بشم و این حرفو هرچند نپخته بنویسم؛ امید اینکه با نظرِ دوستان پخته بشه....

چند روز پیش بود که داشتیم از دانشگاه با دوتا از دوستان، پیاده، به خانه می رفتیم. یادم نمیاد بحث از کجا شروع شد؛ ولی دیدیم یه دفعه سر درآوردیم از ماهیت سینما! (که البته از بس موضوع چالش برانگیز بود، دوساعت، سرپا داشتیم صحبت میکردیم! آخر هم به هیچ جا نرسیدیم!!!)

موضوعی که شاید هیچکدوممون درموردش فکر نکرده بودیم. ماهیت سینما!

چرا؟ نمیدونم. شاید چون نیازی نمی بینیم، شاید چون به نظر ما ارزشی نداره که وقت خودمون رو بذاریم در مورد این چیزا فکر کنیم؛ شاید چون به قول یکی از دوستان:"فیلمو باید دید دیگه! مگه باید کار دیگه ای هم کرد....؟!"

نمیدونم نظر شما چیه ولی سینما و رسانه چیزی نیست که از زندگی ما جدا باشه. روزانه خبرها، اتفاقات و حوادث مهمی به وقوع می پیونده که توسط رسانه ها بازتاب داده میشه و خیلی هاش که به تاریخ پیوسته یا حتی در حال اتفاق افتادنه، بوسیله سینما مصور میشه. خیلی از مردم ما هم اونها رو می بینن، چه از طریق سینما و یا از طریق صدا و سیمای محترم که تقریباً پخش فیلم های سینماییش از لحاظ زمان پخش، با اکران فیلم های روز دنیا در اونور آب،داره همزمان میشه!

پس نمیشه سینما رو جزئی جدا از جامعه دونست که تاثیر خودش رو به میزانی که منِ مخاطب اراده میکنم روی من میذاره. سینما، خواه ناخواه به عضو لاینفک جامعه تبدیل شده و بشدت تاثیرگذاره، اگر نتیجه ای عینی میخواید، یک روز که دارید در خیابون راه میرید به آدمهای اطرافتون نگاه کنید.(ولی لطفاً دیگه ادامه ندید!!!)

تازه موضوع اونقدر دردآورتر میشه که وقتی یکی از اساتید از یکی از این خانوم های همکلاسیِ ما در دانشگاه (که البته طیف این مخلوقات، کم هم نیست!) درمورد الگوش و موفق ترین شخصی که میشناسه، میپرسه؛ خانم بعد از کلی طفره رفتن میگه که الگوش یه خواننده زن خارجیه. خب این مایه ی تاسف اولاً برای ماست، نه برای اون خانوم!

شما ببینید، اگر از خیلی از این مسلمان هایی که در جامعه ما زندگی می کنند و به واسطه ی خانواده، دین خود را اسلام انتخاب کرده اند، درمورد مبانی اسلام بپرسید، شاید که نه، به احتمال زیاد، خیلی هایشان در پاسخ به این مسائل می مانند، چرا؟ چون از بچگی دراین فضا قرار گرفته اند، وقتی به دنیا آمده اند، اطرافشان مسجد دیدند، صدای اذان شنیدند، حرف از اسلام و خدا و نماز بوده در جامعه ای که آنها در آن زندگی میکردند. خب، این انسان دیگر تحقیق نکرده و از او کاری جز اسلام آوردن و تقلید از بقیه (البته در مراحل ابتدایی زندگی) انتظار نمی رود.

حالا شما بچه ای را درنظر بگیرید که بخاطر رسانه قدرتمند غربی(و البته زرنگی در برنامه ریزیشان)، از ماهواره بگیر تا سینما (که در مغز خانه های بسیاری از مردم نفوذ کرده) در معرض این فرهنگ غربیست که مادیت در آن حرف اول را میزند. این خطر است. اگر انسان از این خطر آگاهی نداشته باشد، درمورد آن فکر نکرده باشد، قطعاً تحت تاثیرش قرار میگیرد. البته کاملاً وارد است که هنرمندان این عرصه هم در این عرصه کم کاری کرده اند.

 سینمای مطلوب اسلام به مردم معرفی نشده؛ اصلاً برای آن قاعده ای نداریم که باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟ حدود آن تا چه حد است؟ اما کم کاری از طرف ما نیز، قابل چشم پوشی نیست.

این ها رو گفتم که بگم ریشه ی بسیاری از آفات جامعه ی ما (و به جرأت جوامع دیگر) همین سینماییست که امروزه، غرب از آن بهره می بره. به گونه ای که برایم بسیار جالب بود وقتی دیدم شهید آوینی هم به شدت از این رویکردی که سینما بخصوص از نوع هالیوودیش نسبت به مخاطب داره نگرانه.

ایشون معتقده سینما به عمد، طی سالها تلاش خودش ذائقه مخاطب رو تغییر داده، تا حدی که دیگر این مخاطب حتی پذیرش هیچ تغییری رو نداره و نمی پذیره که شاهد هیچ رویکرد جدیدی در فیلم باشه.

" ذائقه‌ی تماشاگران سینما را نیز در طول این صد سال به مزه‌هایی پرفریب عادت داده‌اند و تماشاگر از همان آغاز به قصد تفنن و با نیت استغراق در لذت‌های کودکانه و «سانتیمانتال1» به سینما می‌آید، با عینکی که هالیوود بر چشم او نهاده است. و اگر با پاکتی تخمه ژاپنی نیاید، حتماً می‌آید تا برای ساعاتی چند خود را و مشکلات واقعی خود را در یک «خواب و خیال تجسم ‌یافته» فراموش کند. مخاطب امروزی سینما عادت کرده است تا از طریق نشانه‌هایی شناخته‌شده، خود را تسلیم لذایذ سطحی و زودگذری کند که سینما در اختیار او می‌گذارد و اگر خدای‌ناکرده آن نشانه‌های متعارف را در فیلمی پیدا نکند، قهر خواهد کرد و به فیلم دیگری خواهد رفت که در آن، دامی لذت‌بخش و مسحورکننده برای غفلت او پهن شده2... "

حالا باز هم فکر میکنید نباید درمورد ماهیت این موجود عجیب، بیشتر تفکر و تأمل کنیم؟ آیا هنوز هم بی تفاوت بودن در این عرصه، با توجه به تأثیرگذاری آن، جایز است؟ کی باید تصمیم بگیریم تا در حق خود استوار شویم....

 

1. احساساتی‌گری یا احساسات‌گرایی عبارت است از انتظار چنان واکنشی عاطفی از خواننده یا بیننده که با موقعیت موجود تناسبی نداشته باشد و یا در آن  اثر، زمینه لازم برای آن فراهم نشده باشد.    برگرفته از " لغتنامه دهخدا"
2. بخشی از کتاب "فرزندان انقلاب در برابر عرصه های تجربه نشده سینما" سید مرتضی آوینی

  • انقلاب ما... / گام اول خودسازی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی